ایلیاایلیا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

ایلیا جان

چهارده ماهگی

دیگه برا آپدیت کردن وبلاگت واقعا تنبل شدم البته کارام خیلی زیاده تو هم که ماشالله شیطون و بریز و بپاش شدی یکی می خوایی فقط دنبالت باشه جدیداً یه جا بند نمیشی ازت عکسی بگیرم اندر احوالاتت دندونات همونا هستن زیاد نشدن،حرف زدنت که همون زبون اشاره و انگشت اشاره و ای ای گفتنت هنوزم خدا رو شکر پیش بابایی هستی وقتی من سر کارم، خدا رو شکر تو شیفته آتلیه رفتیم عکس چهارنفره گرفتیم،آینازم اصرار که عکس دو نفره بندازید ما هم که همیشه تازگی ها هم شیرین کاری میکنی اینم یکی دیگه از زاویه دیگه عادت کردی بری بغل بابا دراز بکشی اونم برات کلیپ بذاره این عکسم ،تو بغلش دراز کشیدی بابایی ازت گرفت جدیدا هم هر چی می خوا...
13 دی 1393

سیزده ماهگی

با سلام خیلی دیر اومدم وبت رو آپدیت کنم . چی کار کنم مشغله ها زیاد شده فرصتی باقی نمی مونه برام تو ماه گذشته هزار ماشالله خیلی فضول شدی ولی پوستم رو کندی حسابی غذا خوردنت بهتر شده راه رفتنت که خیلی خوب شده خدا رو شکر الان مرواردیت ها 10 تا شدن 8 تا جلو 2 تا آسیاب بالا رو هم درآوردی  ولی یه مدت اسهال داشتی خیلی اذیت بودی روزی 1 بسته پوشک مصرف میکردی   الحمدالله کار بابایی هنوز تو شیفته  روزایی که صبح کار باشه مرخصی میگیره از تو مراقبت میکنه خیلی هم خوب مراقبت میکنه من که یه دنیا ممنونشم که با خیال آسوده و آرامش میرم سر کار ان شالله تا آخر بمونه تو شیفت مجبور نشیم بذاریمت مهد خیلی به بابات وابسته شدی وقتی می ب...
12 آذر 1393

دوازده ماهگی

با سلام خیلی دیر اومدم وب ایلیا رو آپدیت کنم ولی من مقصر نیستم از شروع سال تحصیلی کارام چند برابر شده واما تو ماه گذاشته تقریبا 10 مهر ماه ایلیا دیگه به تنهایی شروع کرد به راه رفتن  عزیزم ان شاالله قدم های زندگیت رو درست ومحکم برداری از وقتی هم راه رفت دیگه یه جا بند نمیشه ماشالله همش هم به ریخت وپاش مروارید هفتمش هم در اومد  ولی این 1 ماه کامل مریض این هفته آخر که تبم داشت ولی خدا رو شکر تبش الان قطع شده. وزنش که اصلا تغیر نکرده اینم مدل جدید خوابیدنش از وقتی راه افتاده جاش تو آشپزخونه است و ریخت وپاش و تو دست و پای من وول می خوره بدعنقی میکنه کلافه ام کرده زمانی که کمد دیواری  رو خال...
8 آبان 1393

یازده ماهگی

امروز 3 مهر 11 ماه ایلیا کامل شده به سلامتی قدم گذاشت تو 12 ماهگی تو ماه گذشته ماشالله هزار ماشالله هم تغیراتش زیاد بود هم شیطنتاش زیاد شده بقیه که اعتراف میکنن ایلیا شیطون شده یاد گرفته کلی هم دلبری کنه چهاردست و پا رفتنش خوب شده دیگه سینه خیز نمیره دست از دیوار و مبل و تخت هم میگیره راه میره اگه بین دو نفر قرار بگیره به تنهایی چند قدم برمیداره ولی تو راه رفتن عجله میکنه گاهی اوقات با کله میاد پایین به تنهایی هم می تونه بایسته 5مرداد آتلیه بردمش ولی دیر عکساش رو تحویل گرفتم اینا رو هم از رو عکسش با دوربین گرفتم به خاطر همین  نور فلاش افتاده تو عکساش تازگی ها هم آشپزخونه رو کشف کرده و خرابکاری هاش شروع شده من...
3 مهر 1393

ده ماهگی

فردا 3 شهریور ده ماه ایلیا کامل میشه میره تو یازده ماهگی تو ماه گذشته بردمش آتلیه ازش عکس گرفتم که تو پست بعدی میذارم ایلیا تازگی ها چهار دست و پا میره ولی زود خسته میشه میافته به سینه خیز ولی بیشتر تمایل داره راه بره، کاشکی زود راه بره منم از بغل کردنش راحت بشم کمر درد گرفتم باهاش، اوضاعی دارم باهاش هیچ وقت فکر نمی کردم یه دستی غذا بپزم ظرف آبکشی کنم البته یه دست که ندارم دو تا هستن آخه با یکی هم این پسر بدعنق رو بغل میکنم بدعنقیشم به خاطر دندوناشه آخه عجله داره می خواد زود زود دربیان بهتر حداقل به مدرسه ها نخوره چند روز که غذا تعطیل فقط شیر شیر نمی دونم برا اول مهر چی کار کنم براش این روزا مرتب می برمشون پارک تا سرگرم شن ...
2 شهريور 1393

نه ماهگی

با سلام خیلی دیر اومدم مقصرم آیناز و ایلیا هستن که باید دربست در اختیارشون باشم 3 مرداد 9 ماه ایلیا کامل شد دیگه رفته تو ده ماه تو ماه گذشته تازه به خودش تکونی داد سینه خیز رفت ولی فقط برا سفره و خوراکی و خرابکاری سینه خیز میره گارد چهار دست و پا میگیره ولی نمیره تازگی از بعضی چیزا که براش راحت باشه دست می گیره سرپا می شه اگه به مبل یا پشتی تکیه اش بدم می تونه بایسته تازگی ها هم غروب مرتب پارک می برمش استقبال میکنه دوست داره تو بچه ها باشه   ...
14 مرداد 1393

هشت ماهگی

امروز 3 تیر 8 ماه ایلیا کامل شد وارد 9 ماهگی شده،بهداشت بردمش وزن زیاد نگرفته بود یعنی وزنش اصلا تغیری نکرده بود . فکر کنم به خاطر دندوناش و مریضی و اسهالی  که تو این مدت داشت الان مرواریدهای گل پسری 6تا هستن البته دوباره لثه پایین ش متورم شده ودستاش تو دهنش و آب دهنش سرازیر. از کارایی که انجام میده برا رسیدن به چیزی غلت می زنه از سینه خیز و چهار دست و پا هم خبری نیست دیگه بدون کمک خوب میشینه با رورورک هم با سرعت به هر جا که بخواد می ره غذا خوردنم ای بدک نیست سوپ جو سیب زمینی سرخ شده و کته رو خیلی دوست داره میوه هم خدا رو شکر می خوره عاشق هر نوع تلیتی  حالا آبگوشت عدسی و... هر چی باشه د دری شده  تا مانت...
3 تير 1393

هفت ماهگی

سوم خرداد 7 ماه ایلیا کامل میشه میره تو 8ماهگی.ان شالله 100 ساله شی عزیزم ماه هفتم ایلیا خیلی سخت بود برا خانواده مون. اول اینکه ایلیا به جز شیر چیزه دیگه ای نمی خوره نمی دونم چی کار کنم باهاش دوم اینکه دو هفته ای هست مریض شده البته آجی آیناز اول مریض شد اونم بد طور اسهال استفراغ بعدش هم که دهانش آفت زده به جز مایعات هیچی نمی خوره دختر گلم از بین رفت بعدشم که ایلیا ویروس رو گرفت اونم اسهال و استفراغ عزیزم وزن کم کرد کار منم 2 هفته است شده غصه خوردن شستن و مریض داری .کاره بابایی هم دکتر بردن وآزمایش و نمونه بردن از این حرفا گذشته همیشه شکر خدا میکنیم ان شاالله همه بچه ها زیر درگاه خدای مهربون سالم و صالح بزرگ شن. آمین ...
31 ارديبهشت 1393

شش ماهگی

خیلی دیر وب ایلیا رو آپدیت کردم مقصرم خودشه که همش باید در خدمتش باشم این روزا خیلی بیقراره آخه مرواریداش شدن 4 تا ولی خیلی اذیته همش بغلمه  3 اردیبهشت به همراه آجی آیناز بهداشت رفتیم  وزن و قدت  گرفت خدا رو شکر خوب بود واکسنت رو زد تا دو روز تب داشتی خیلی اذیت شدی 6 اردیبهشت مرخصی  مامانی تموم شد 3 تایی با هم مدرسه رفتیم ولی چون هفته آخر مدرسه بود مدیر گفت فقط برا مراقبتها بیام 1 هفته هم رفتیم اندیمشک خونه مامان جون تا من بتونم برم دندونپزشکی دندونام رو درست کنم  از چهارشنبه تب کردی دکترم بردمت دیروز عصری از شوش اومدیم اهواز داغ داغ بودی مثل تنور قطره  استامینفون رو هم بالا می آوردی مجبور شدیم...
21 ارديبهشت 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ایلیا جان می باشد