دوازده ماهگی
با سلام
خیلی دیر اومدم وب ایلیا رو آپدیت کنم ولی من مقصر نیستم از شروع سال تحصیلی کارام چند برابر شده
واما تو ماه گذاشته تقریبا 10 مهر ماه ایلیا دیگه به تنهایی شروع کرد به راه رفتن
عزیزم ان شاالله قدم های زندگیت رو درست ومحکم برداری
از وقتی هم راه رفت دیگه یه جا بند نمیشه ماشالله همش هم به ریخت وپاش
مروارید هفتمش هم در اومد ولی این 1 ماه کامل مریض این هفته آخر که تبم داشت ولی خدا رو شکر تبش الان قطع شده. وزنش که اصلا تغیر نکرده
اینم مدل جدید خوابیدنش
از وقتی راه افتاده جاش تو آشپزخونه است و ریخت وپاش و تو دست و پای من وول می خوره بدعنقی میکنه کلافه ام کرده
زمانی که کمد دیواری رو خالی ببینه جاش اونجاست البته با چراغ قوه
این روزها خیلی بدغذا شده البته به خاطر لثه هاشه
شنبه 3 آبان تولد یکسالگی ایلیا بود جشن نگرفتم تا انشالله سال دیگه بزرگ شه آخه برا آیناز برنامه دارم بهمن نمی خواستم دخترم یه دفعه .....
ایلیا جان ان شالله صد ساله شی گلم
فقط با دوست بابایی عموسید و پسر گلش معین ،شام جمعه شب پارک رفتیم هوا عالی بود